#گلهای_باغ_سردار_پارت_99
شقایق که خسته شده بود خود را روی تخت رها کرد که یکمرتبه تلفن اتاقش که هنوز روی میز تحریر بود زنگ خورد. شقایق با خود فکر کرد: کی میتونه باشه غیر از لاله.
بعد با خستگی گوشی را برداشت: بله بفرمایید؟
صدای لادن شاد و پر انرژی به گوش رسید: سلام خاله خانم، خواب که نبودی؟
شقایق با خستگی گفت :سلام، خوبی؟ نه بابا خواب چیه؟
لادن با خوشحالی فریاد زد: دیدید گفتم، این بچه بدون مامانش نمیخوابه!
صدای خنده مادر و خواهرانش از آنطرف گوشی شنیده شد. لادن یک بار دیگر شقایق را مخاطب قرار داد: خاله گوشی را روی اسپیکر گذاشتم. همه صدات رو میشنوند. صحبت کن.
شقایق خوشحال شد: پس خدا را شکر همه حالشون خوبه؟ مادر شما هم خوبین، بهتون خوش میگذره؟
خانم سردار که هر سال با دخترانش برای تعطیلات کوتاهی به کیش میرفت امسال از نبودن شقایق ناراحت بود و به او گفت: عزیزم من خوبم؛ اما دلم میخواست تو هم میآمدی. لادن هر جا میریم، میگه با شقایق آمدیم اینجا.
romangram.com | @romangram_com