#گلهای_باغ_سردار_پارت_74
در انتهای پلهها در چوبی قهوه ای رنگی قرار داشت که باز بود. شقایق همانطور که پیش میرفت از بین در، دو اتاق و سالنی کوچکتر از طبقه پایین به چشمش خورد.
لادن مانند یک لیدر شروع به توضیح در مورد مکانی که وارد شده بودند کرد: اینجا که میبینی عزیزم، طبقه دوم منزل آقای سردار است. سمت راستتان میز ناهار خوری کوچکی با هشت صندلی مربوط به دوران مجردی فرزندان آقا و خانم سردار است.
سپس با ژستی بامزه دستش را به سمت چپ چرخاند و ادامه داد: اینطرف هم همانطور که ملاحظه میکنید، دارای مبلهای راحتی و تلویزیون ال ای دی با صفحه 52 اینچی برای تماشای فوتبال در نظر گرفته شده. سمت چپ نیز بالای آن پلهها آشپزخانه اصلی قرار داره.
بعد با لبخند گفت: ببین پول چه میکنه؟ آشپزخانه پایین تمام و کمال برای میهمانیهای بزرگ استفاده میشه.
شقایق به این شوخی نخندید؛ زیرا همه حواسش به اطراف بود تا شاید دیدن چیزی در این طبقه تلنگری به مغز یخ کرده اش باشد.
لادن همانطور که جلوتر از شقایق حرکت میکرد با دهان خود صدای موزیک درآورد و گفت: دارارام... اینهم اتاقهای فرزندان سردار بزرگ.
و با ریتمی خاص شروع به توضیح دادن راجع به اتاقها کرد: دو تا اتاق اون سمتی که میبینی، درهاشون نزدیک هم قرار داره، متعلق به داییهای عزیزم داریوش بزرگ و کوروش کبیر است.
و اضافه کرد: البته بعداز ازدواجشان فقط در مناسبتهای خاص توی اون اتاقها خوابیدند؛ اما هنوز هم اتاقهای اونهاست و لوازمشون همانطور مثل قبل دست نخورده مونده، اتاق مادرم هم که اونطرف سمت ناهار خوری است؛ ولی اتاقهای خاله نیلوفر و شما همین روبروییهاست.
romangram.com | @romangram_com