#قطب_احساس_پارت_134
لذت میشد و صدایش در گلو خفه.
به بشقاب گلبرگ که کمی غذا داشت نگاه کرد.
گلبرگ تکهای کباب از روی برنجش برداشت و به آرامی به دهان برد.
بنیامین متعرضانه گفت:
- چرا اینقدر کم غذا میخوری؟
- خب همین قدر بسه.
بنیامین از آن روز در بیمارستان، متوجه شده بود دختر کم خوراکی است.نگاه دانلود رمان قطب احساس |
کفگیری برنج در بشقابش ریخت که گلبرگ متعجب نگاهش کرد.
بنیامین بیتفاوت گفت:
- از این به بعد بیشتر غذا میخوری.
خواست اعتراض کند که بنیامین با نگاهش ساکتش کرد.
گلبرگ سر به زیر انداخت و آرام غذایش را خورد
بنیامین کبابی توی بشقابش گذاشت که گلبرگ نالید:
- وای بسه دارم میترکم.
خیلی جدی گفت:
- کباب رو بدون برنج بخور.
- این جوری که دو روزه چاق میشم.
لبخندی زد و گفت:
- خودم لاغرت میکنم.
romangram.com | @romangram_com