#قطب_احساس_پارت_101
ترلان زیر گوشش گفت:نگاه دانلود رمان قطب احساس |
- نگران نباش.
- باشه.
منتظر ماند تا کلاس خالی شود، کولهاش را در دست فشرد، به سمت میز استاد رفت و منتظر ماند تا توبیخ شود.
استاد کمی نگاهش کرد و گفت:
- پایینترین نمرهی کلاس مال شما بود.
گلبرگ لبش را به دندان گرفت و با خجالت نگاهش کرد که ادامه داد:
- و باید حذف میشدین.
آرام گفت:
- بله استاد متوجهام، از جلسهی دیگه نمیام.
- من گفتم شما حذفین؟!
متعجب نگاهش کرد که استاد ادامه داد:
- به خاطر اینکه یه مدت کلاس نیومدین و از درسها عقب موندین این بار رو میبخشم، با توجه به قبل که نمرههای
خوبی داشتین و درصدهای بالایی زدین امیدوارم در آینده دیگه این نمرهی کم رو نبینم.
گلبرگ لبخندی زد و ذوق زده گفت:
- ممنون استاد حتما جبران میکنم.
استاد هم لبخندی زد و گفت:
- دیگه میتونین برین.نگاه دانلود رمان قطب احساس |
romangram.com | @romangram_com