#غم_نبودنت_پارت_81
به تمام دلایلی که تو نیستی..
به اجبار ارام میگیرم
و چه اجبار تلخیست..این ارامش ساختگی.
نمی خواستم این همه زحمت بچه ها رو واسه شاد کردنم خراب کنم.لبخندم و پر رنگ تر کردم و نشستم لبه تخت.
_ممنونم.اصلا یادم نبود.حالا این قرتی بازیا کار کی بود؟
نگاه همه برگشت سمت فراز و توکا.
افسون_من که میخواستم بیام خونه و سوپرایزت کنم ولی فراز و توکا نظرشون این بود اینجوری بهتره.
نگاهم رفت سمت توکا.توکای سربزیر و ارومی که بعد از طاها واقعا اروم و کم حرف شده بود.بعد از مرگ طاهافقط ما چند نفر بودیم که تونستیم به همدیگه کمک کنیم و سر پا وایسیم..الانم همه زندگیشونو میکنن ولی توکاست که پشت و پناهش و برادرش و از دست داده و علاوه بر اون باید کمک حال پدر مادر پیرش هم باشه.
_از همتون ممنونم.انتظارشو نداشتم.هیچ یادم به امشب نبود.
نگاهم خیره به فراز و چشمکش بود که دوتا ب*و*سه شیرین نشست رو لپام.چپ و راست.پرهام و پروا بودن.دست انداختم پشت گردنشونو ب*و*سیدمشون.
_الهی من قربون شما دو قل عزیزم بشم.
پرهام_خدا نکنه خاله خوشگله
پروا_تولدت مبارک غزلی..
پرهام_حواست هست داری ترشیده میشی خاله خانم؟
یکی زدم توی بازوش که با کمک باشگاه و بدنسازی داشت قلمبه میشد.
_خفه شو بیشوور
پرهام دوباره ب*و*سیدمو گفت_میدونی عاشق بیششور گفتناتم.
مهرداد_بسه دیگه بچه.
رو کرد به من و گفت_غزل جان تولدت مبارک.
_مرسی مهرداد.ممنون که اومدین.من واقعا خوشحالم واسه امشب.
فراز_منم که پشمک.
_من قربون عموی خوشتیپم بشم.شما که سروری.عاشقتم فراز خان.
فراز_برو خجالت بکش دختر.خانمم ناراحت میشه کسی عاشق شوورش بشه.
یه نگاه خبیث به توکا انداختم و گفتم_ا..از کی تا حالا زن گرفتی؟رو نکرده بودی خانمت و؟
romangram.com | @romangram_com