#غم_نبودنت_پارت_179


دیگه دلم انقد ازت زده شده

که حاضر نیستم اصلا بشنوم صداتو..

امیر علی_این اهنگه..این پسره هم مثله منه.گیر یه پست فطرت افتاده.تو هم نمیتونی جبران کنی..هیچ وقت.

نمیتونستم دهنم و باز کنم بگم اخه نامرد چرا؟چرا انقد عذابم میدی؟

امیر علی_تو هم مثل این دختره یه دروغگوی عوضی هستی..

نیش نزن..امیر نکن با من اینجوری..دلمو نشکون بی انصاف..

_دختره هم مثله منه..تنهاست.کسی اشکاشو نمیبینه.

امیر علی_خفه شو غزل.نمیخوام صداتو بشنوم.

یه پوزخند زدم.حالا همه فکر میکنن چه حرفای عاشقانه ای این وسط داره رد و بدل میشه.

یه جای اهنگ کشیده میشد.امیر یه دستمو گرفت بالا و من دو دور چرخیدم و افتادم تو ب*غ*ل امیر.کمرم و گرفت و دستامون تو هم قفل شد.سرش و اورد پایین و اروم روی گونمو ب*و*سید.

با تموم شدن اهنگ و کار امیر همه جیغ کشیدن و سوت میزدن.

اروم از هم جدا شدیم و کشیدیم کنار.

بابای امیر همه رو دعوت به شام کرد و منم رفتم پیش افسون و توکا.

افسون با خنده دستمو گرفت و نشوند بین خودشونو گفت_وای غزل محشر بود.خیلی قشنگ میر*ق*صیدین.ازتون فیلم گرفتم.

توکا ولی سریع فهمید داغونم گفت_هنوز عصبیه؟

بغض تو گلوم داشت دیوونم میکرد.

_میگه من یه دروغگوی عوضیم..

دستامو مشت کردم و لبمو از داخل گاز گرفتم که جلوی ریزش اشکامو بگیرم.که فقط همین یه امشب جلوی این همه ادم ابروریزی نکنم.

افسون_ببینمت غزل.اروم باش.غلط کرده روانی..از حرصش گفته.

_بچه ها حالم خوب نیست.کاشکی میشد زودتر میرفتیم.

توکا_نمیشه عزیزم.تولده امیره و در واقع نامزدیتون.کجا میخوای بری؟

چشمامو بستم.سرم خیلی درد میکرد.

توکا_غزل خودت میدونی امیر چقد حالش خرابه.امشب نباید جریان این پسره پیش میومد.باید بهش حق بدی.اون میخواد بهت اعتماد کنه ولی با مسائلی که پیش میاد همون یه ذره قدمی هم که بر میداری خراب میشه.

افسون_خدا بگم چکارش کنه؟این پسره دیگه از کجا پیداش شد؟

همش سعی میکردم نفس عمیق بکشم و پلک بزنم که این اشکا یه دفعه بی اجازه نچکن پایین.با اومدن دخترا و خانومای فامیل واسه تبریک نامزدیم یکم حالم بهتر شد.سعی کردم چهرمو شاد نشون بدم.مثل اینکه هیچ کس از این نامزدی خبر نداشت.

واسه شام هم افسون رفت و واسه سه تامون اورد منو تنها نمیذاشتن که دوباره سر و کله اون پسره پیدا نشه.

اعظم جون بهم اشاره کرد رفتم پیشش و منو به بعضی از فامیلای دور و دوست و اشناهاشون معرفی کرد.

امیر هم پیش دوستاش بود.اخم کرده بود و بیشتر گوش میداد به حرفاشون و هر چند لحظه ای یه بار میگشت دنبال منو نگاهم میکرد.همون شکلی سرد و یخی و البته پر نفرت.

romangram.com | @romangram_com