#گشت_ارشاد_پارت_56

دختر با چشماي پر از تحسين به امير حسين خيره شد

و توي ذهنش قيافشو حلاجي ميکرد و ته دلش گفت:عجب تيکه ايه

قد بلندي داشت و چهار شونه بود چشمايي به شدت مشکي با ابروهاي پر و کشيده ي مشکي که توي هم انگار هميشه گره خورده بود و ته ريشي که توي صورتش بود و صورت مردونشو جذاب تر کرده بود

و توي لباس نظامي واقعا ترسناک ولي به شدت دلربا به نظر ميرسيد

دختر خوب براندازش کرد و با خودش فکر ميکرد کاش پليس نبود ميشد مخشو زد خيلي توپه طرف !!!!!!!!!!!!!!

و بعد با خودش زمزمه کرد :البته رها خانم کم کسي نيستي شما هرکي رو مد نظر داشته باشي سه سوت دلشو بردي

در حال فکر کردن بود که صداي امير از جاش پروندش

امير حسين محکم روي ميز زد و گفت:حواست کجاست خانم؟با شما هستم بايد گواهينامه تون چند وقتي پيش ما بمونه تا ياد بگيريد که قوانين رو رعايت بکنيد

رها يه ابروشو بالا داد و گفت:اون وقت گواهينامه ي شما توسط کي توقيف ميشه ؟با سرعت 200کيلومتر در ساعت تو خيابون ميرونيد؟

امير :ببخشيد نميدونستم شما ايين نامه پاس نکرديد و يکدفعه امتحان شهر دادين ماشين هاي پليس تو حين عمليات بايد راهشون باز باشه بعدشم شما از فرعي يه دفعه پيچيديد توي اصلي پس حق با منه

رها:خو بابا جناب سروان شما زورو حالا بگيد من چي کار کنم ؟

romangram.com | @romangram_com