#گشت_ارشاد_پارت_122

شايسته چشم و ابروي فوق العاده مشکي داشت با لب هاي متناسب و بيني که به صورتش ميومد

قدش نسبتا بلند بود کنارش که راه رفته بود روي شونه هاش بود

تقريبا لاغر بود ولي نه مانکن مانکن

در کل خيلي چهره ي نابي نداشت و يه چهره ي معمولي داشت

ولي هنوز هم از اخلاقش هيچي نميدونست کم گرفتن مهريه ش هم رو به حساب خود شيرينيش گذاشت

روي تختش دراز کشيد و سعي کرد بخوابه و با سردردش کلنجار بره

صبح امير با سردردي که هنوز ولش نکرده بود از خواب بيدار شد مامانش هم دائما غر ميزد و اخطار ميداد که دير شده

کلافه نگاهي به کمد لباساش انداخت پيرهن چهار خونه ي ابي و مشکي و شلوار جين مشکي شو تنش کرد و بيرون اومد

نرگس خانم:چه عجب اقا داماد بالاخره از خواب بلند شدي بريم ؟

امير در حالي که هنوز خميازه ميکشيد گفت:سلام مادر من چرا انقدر غر ميزني؟بريم بابا

*************************

romangram.com | @romangram_com