#گندم_پارت_95
کامیار-می دونی چقدرخون ازت رفته؟بخوا ب بذار مغز استخونت حداقل نیم لیتر خون تولیدکنه بچه!
-مغز استخون من تولیدکنه یامال تو؟
کامیار-ببخشین خانم پرستار این بچه جراحتش عفونی شده داره هذیون میگه می دونین حالا که فکر میکنم می بینم یه نفربایدتاچندوقت ازاین مجروح پرستاری کنه!چه کسی م بهترازشما؟اجازه میدین ادرس بدم خدمت تون تشریف بیارین منزل وزیر بال وپرماروبگیرین؟
توهمین موقع نگهبان بیمارستان اومد توقسمت اورژانس وبلندگفت:
-ببخشین آقا این بنز جدیده مال شماس؟
کامیار-بااجازه تون امری بود؟
نگهبان-لطفا تشریف بیارین جابجاش کنین ماشین می خوادازتوپارک بیاد بیرون.
تااینو گفت ازجام بلندشدم وگفتم:
-بروحساب بیمارستان روبکن بریم خونه دیرشد!
مجبوری رفت طرف صندوق ومنم ازپرستارکه می خندید تشکرکردم وباگندم راه افتادیم طرف درکه یه خرده بعدم کامیار اومد وسه تایی ازبیمارستان رفتیم بیرون وسوارماشین شدیم وراه افتادیم یه خرده بعد که رفتیم به گندم گفتم:
-چی بودجریان؟
کامیار-چیزی نبود!یه دعوای ساده ی خونوادگی بود که منجربه یه قتل ویه نقص عضوشد!
-بذارببینم چی شده کامیار!
گندم سرش روبرگردوند طرف شیشه ویه خرده بیرون رونگاه کرد وبعدگفت:
romangram.com | @romangram_com