#گندم_پارت_77

پدرم-تواین وقت شب اینجا چیکارمیکنی؟!

کامیار-امشب نوبت کیشیک منه !حاج ممصادق بهم گفته امشب توباغ کیشیک بکشم!بعدازنصفه شب هرکی روتوباغ دیدم اسمش روبنویسم وصبح بدم بهش که تنبیه ش کنه!شمام زودتر بروبگیر بخواب تااسمتو ننوشتم آ!

پدرم یه چیزی زیرلب گفت وسرشو کرد تو وپنجره رو بست!

پریدم وازاتاق رفتم بیرون.

کامیار-کجایی تو؟

-خوابیده بودم.

کامیار-پس چرانیومدی خونه ما!نمی دونی چه خبربود!

-حوصله نداشتم.

کامیار-گندم کجارفت؟

-رفت خونشون.

کامیار-خب،چه خبر؟

-هیچی.

کامیار-چشمات میگن داری دروغ میگی!بگو ببینم چی شده!

-بیابریم وسط درختا تابهت بگم.


romangram.com | @romangram_com