#گندم_پارت_173

کامیار-حالا بعدامی بینمش اول بگو توباهام چیکارداشتی که زنگ زدی؟

لیدا-امشب خونمون مهمونیه جشن تولدمه!

کامیار-راست می گی مبارکه ایشاله!

لیدا-اگه گفتی چند ساله میشم؟

کامیار-سیزده ساله!

لیدا-گم شو!

کامیار-خب چهارده ساله!

لیدا-بیست وپنج ساله میشم!

کامیار-داری دروغ میگی مثل سگ!توخیلی بهت بخوره هفده ساله!

لیدادیگه مرده بود ازخنده!برگشت به من گفت:

--سامان خان خوش بحالتون که همیشه پیش کامیارهستین!

یه نگاهی به کامیارکردم وبعد گفتم:

-بله واقعا!مرتب ازوجودش توخونه لذت می برم!یعنی همه اقوام لذت می برن!بنده،آفرین خانم...

تااینو گفتم کامیار زود اومد توحرفم وگفت:


romangram.com | @romangram_com