#فانوس_پارت_119
ـ چرا دروغ میگی؟
ـ چون نمیخوام اذیتت کنن.
ـ چرا باید اذیتم کنه؟
ـ یه چیزایی رو نمیدونی باران.
ـ خوب بگو بدونم.
باحرص گفت: دختر تو رو تخت بیمارستانم دست از سرکچل من برنمیداری؟
باخنده گفتم: توکه کچل نیستی. این همه مو داری.
لبخندی زد وگفت: توبه این دوتا شیوید من حسودیت میشه؟ موهای خودت که خوشگلتره.
باخنده سرم رو چرخوندم وگفتم: بریم عماد. من حالم خوبه.
ـ برم بگم دکتر بیاد سرم رو بکشه بریم.
romangram.com | @romangram_com