#فانوس_پارت_118


ـ بس کن عماد. من حالم خوبه.

ـ تو از نگار خوشت نمیاد؟

ـ چرا اینجوری فکرمیکنی؟

با لبخند گفت: فکر نمیکنم. مطمئنم.

سرم رو چرخوندم وگفتم: میخوام برم خونه. اینجا رو دوست ندارم.

ـ سرمت تموم شه میریم.

ـ هفته ی دیگه... که... رفتی ویلا... من...

ـ توهم میای.

چرخیدم و با تعجب نگاهش کردم. گفتم: اما تو که به دروغ گفتی پرواز دارم.

شونه اش رو بالا انداخت وگفت: میگیم بخاطر سرت نرفتی.


romangram.com | @romangram_com