#فقط_من_فقط_تو_پارت_70
بعد از رفتنشون مامان شروع کرد:
-این حرفا چیه زدی پسر؟
منم گفتم:
-مامان نگو بدت اومد زبونشو کوتاه کردم...ای بابا خسته شدم..خودت هم میدونی این زن دایی فوضوله..و حقشه یه نفر حالشو بگیره...پی بیخیال چون حوصله ی دعوا ندارم...
مامان زیر لب چیزی گفت و بعد رو به بابا گفت:
-بفرما..گفتی میره سرکار اخلاقش درست میشه..درست که نشد هیچ بدترم شد..
من-مامان من نخوام اخلاقم درست بشه باید کیو ببینم؟بابا ولم کنید..من همینم...اصلا میرم سوئیت ببینم کی قراره جلومو بگیره...چه گیری کردیما..
آرمین سعی داشت آرومم کنه که موفق نشد و کشید کنار..منم گوشیو سوییچمو برداشتم و رفتم سوئیت..
دوباره یاد اون خنده ی بی موقع افتادم ...
یکی نیس بگه آرتین جان شما هیچ وقت با خودت نمیگی بخندی..همین حالا باید این عمل رو انجام می دادی؟
ای خدا..
romangram.com | @romangram_com