#عشق_در_قلمرو_من_پارت_96


ماکان سرش رو تکون داد و گفت

-می دونم نواز اما باید آماده شیم ، من بچه های خودم رو میارم اینجا تا تمرین کنن.

-خوبه اما کی ؟

-فردا شب خوبه ؟

-آره عالیه.

از جاش بلند شد و گفت

-فعلا بای.

با سرعت خون آشامیش از در بیرون زد و رفت.

از جام بلند شدم که آرن و یاس اومدن روبه روم نشستن.

یاس گفت

-شما الان چی هستید ؟


romangram.com | @romangram_com