#عشق_در_قلمرو_من_پارت_55
تا خواستم ضربه ی دیگه ای بهش بزنم کتفم رو گاز گرفت.
زوزه ای دردناک کشیدم و با خشم دندون هام رو توی کمرش فرو کردم.
چنگی به بازوش انداختم و اونم به سمت شاهین پرتاب کردم.
با خشم رو به همه گفتم
-دفعه ی بعد خیانتکار هارو زنده نمی ذارم.
از بینشون گذشتم و وارد خونه شدم.
چشم هام رو بستم و سعی کردم خشمم رو کنترل کنم.
پلک هام رو که باز کردم نگاهم به آرن افتاد که کنج خونه نشسته بود ومن نگاه می کرد .
مطمئن بودم جنگ رو از پشته پنجره تماشا کرده و حالا میدونه ما چی هستیم .
سمتش رفتم و کنارش نشستم.
می خواست خودش رو قوی نشون بده اما نامحسوس کمی عقب رفت.
با غرور گفت
romangram.com | @romangram_com