#عشق_در_قلمرو_من_پارت_191

وریا واسم دست زد و گفت

-پسر تو فوق العاده ای ،چطور اینکارو انجام دادی؟

حرفی نداشتم که بهش بزنم دلم دویدن توی هوای آزاد رو می خواست اما بیشتر دلتنگی بود که بین من و گرگم واسه ی نواز حس میشد.

سریع به سمته اتاق نواز رفتم و وارد شدم.

تا رسیدم شیفت دادم و به سمت تخت قدم برداشتم.

گرگم انگار منتظر بود چون توی ذهنش نواز رو صدا زد.

جلو رفتم و با پوزه ام سرش رو نوازش کردم.

چقدر دلم این لحظه رو می خواست .

دردی که دیشب کشیدم با این نوازش از یادم رفت.

دلم فقط نوازم رو می خواست.

گرگم دنبال جفتش بود.

دوست داشت با اون توی جنگل بدوه.

romangram.com | @romangram_com