#عشق_در_قلمرو_من_پارت_169

روبه جاسپر عربده کشیدم

-‌لامصب تموم شد ولم کن لعنتی.

با تموم شدن حرفم دیوار برداشته شد.

با ناباوری به جسم تیکه تیکه شده ی نواز نگاه کردم.

باورم نمیشد روزی نوازم رو اینجوری و توی این حالت ببینم.

هر شب قبل از خواب خودم رو با اون تصور می کردم که خوشبخت و شاد کنار هم زندگی می کنیم اما الان...

کنار جسم خونیش روی زمین افتادم.

جیگرم تیکه تیکه شد از دیدنش .

دستم رو روی گونه ای خونیش گذاشتم که از سردی پوستش تمام بدنم یخ بست.

پوست همیشه لطیف و نرمش حالا پوسته پوسته شده بود.

توی باورم نمی گنجید که نواز به همین زودی رهام کنه.

شوکه اولین اشک از چشمام بیرون ریخت.

romangram.com | @romangram_com