#عشق_در_قلمرو_من_پارت_168


-می خوام برم پیشه نواز.

اشک هاش رو پاک کرد و گفت

-من به نواز قول دادم ازتون مراقبت کنم نمیشه .

مشتی توی دیوار نامرئی زدم و بلند گفتم

-د لعنتی اون همه وجوده منه .

جوابی نشنیدم.

مشت های محکمم رو به دیوار می کوبیدم و نواز رو صدا می کردم.

لحظه ی آخر جلوی چشم هام رژه می رفت.

وقتی که روی زمین افتاد و فقط یه کلمه گفت و نفهمید من با اون حرفش مردم.

قطره اشکی از چشمام ریخت.

نگاهم رو که از نواز برداشتم ؛ چشمم به نریمان خونین افتاد که شوکه خیره به نواز بود.


romangram.com | @romangram_com