#عشق_در_قلمرو_من_پارت_134


لبخندی زدم پلک هام رو روی هم گذاشتم.

برای اولین بار آغوشه گرم و لذت بخشی رو احساس کردم.

واقعا که این پسر من رو دیوانه کرده.

ازش جدا شدم و گفتم

-بهتر نیست برگردیم خونه ؟

لبخندی زد و گفت

-هرچی آلفای من بگه.

با لبخند شیفت دادم و به سمتش رفتم.

روی پنچه های پام ایستادم و در آغوشش کشیدم.

به حالت چهار پا برگشتم و صورتش رو لیس زدم.

خنده ی بلندی سر داد و گفت


romangram.com | @romangram_com