#عشق_در_قلمرو_من_پارت_131
با عصبانیت گفت
-کجا بودی ؟ برای چی راه افتادی رفتی بیرون ؟
دوباره عصبانیتم بالا زده بود و این تو حالت گرگ خطرناک تر بود.
از شدت خشم خال کوبیم سوخت ؛ تمام سعیم بر این بود که آسیب به ناتان نزنم.
با عصبانیت غریدم
-من آلفام و هر کاری دوست داشته باشم می کنم ، نه به تو و نه به هیچ کس ربطی نداره ، فهمیدی؟
اشک و ناتان و شاهین با وحشت چند قدم عقب رفتن و گوش و دمشون رو پایین اوردن.
"وقتی گرگی از آلفاش اطاعت میکنه گوش و دمش پایین میاد "
با سرعت از کنارشون عبور کردم و همانطور که می دویدم تبدیل شدم و از دره خونه تو رفتم.
تا وارد شدم نگاهم تو نگاه آرن گره خورد.
با دیدنش ضربان قلبم به صد رسید.
جلو اومد و دستش رو به سمتم دراز کرد.
romangram.com | @romangram_com