#عشق_در_قلمرو_من_پارت_113
-با چی به شما پیام کسب اجازه می دادم ؟ من هیچ کس رو نداشتم.
نفس عمیقی کشیدم و گرگم رو که تا سطح اومده بود رو کنترل کردم.
آروم گفتم
-خب الان می خوای چیکارکنی ؟ چرا دانشگاه بودی ؟
-می خوام اگه اجازه بدید بیام و پیش شما زندگی کنم ، من درسم رو ادامه می دادم واسه ی همین انتقالی گرفتم.
سرم رو تکون دادم و ماشین رو سمت خونه روندم.
از دره پشتی بیرون رفتم که گفت
-کجا میرید ؟
-می فهمی.
شیفت دادم و دویدم.
اونم شیفت داد و پشته سرم راه افتاد.
یه گرگ قهوه ای روشن که کمی از من کوچیک تر بود.
romangram.com | @romangram_com