#عشق_مخفی_پارت_28
و گفت:
خانوم کوچولو حواست باشه دفعه بعد خودتو خوب تو بغل ی ادم غریبه جا نکنی
محرم نا محرم که حالیته؟
وای از حرص دندونام کلید شد ..عه عه حرف خودمو ب خودم تحویل میده چشم سفید
گفتم: خب ترسیدم ممکنه واسه هر کسی پیش بیاد
حالا زنده ایی و داری نفس میکشی و نمردی از ترس خودمو انداختم بغلت وگرنه خیلی لزت خوسم نمیاد که زرتی بپرم بغلت
اينو گفتم رامو کج کردم به سمت سالن ...
ايليا:
دختره ي پر رو ترسو بقل ادم ميپره ...!دو قرت و نيمشم باقيه!!!!...
حالا امروز كه دارم فك ميكنم خيلي باهاش برخورد داشتم ها از اون برخوردها.!
نه به قبل ماموريت كه دست به هيچ دختري نميزدم نه به الان كه دختره زرتي پريده بغلم..!
تو فكرم داشتم ميخنديدم به منگل بازي هاي دختره كه صداي گوشيم بلند شد صفحه رو نگاه كردم بللللله حالا خَر بيار و باقالي بار كن مامانم بود...!!!
خوب شد قبل ماموريت گفتم تا ماموريت تموم ميشه زنگ نزن بهم ها حالا فك كنيد اگه نميگفتم چي ميشد..!
صدام و صاف كردم و گوشي برداشتم :
romangram.com | @romangram_com