#احساس_اشتباهی_پارت_117
یهو تو بغل گرمی فرو رفتم ،
با صدای آرومی گفت - هیس چیزی نیست ، رعدو برقه !
همینطوری میلرزیدم ، با دستام یغشو چسبیدم و بیشتر سرمو و توی سینه
اش فرو کردم .
با آرامش روی موهامو دست میکشید .
از این کارش حس خوبی پیدا کردم .
بعد از چند دقیقه گفت : تموم شد ...!
تکون نخوردم که خندید
+ چیه از بغل من خوشت اومده ؟؟ دخترای خارجیم عاشق بغلم
بودن ...! 6 3
با این حرفش تند ازش فاصله گرفتم .
+ چیه ؟؟؟
موهامو پشت گوشم زدم - دور برت نداره ، من از رعدو برق میترسم .
+ تو ام دور برت نداره که بخوام دوباره بغلت کنم .......
60_
- کی خواست ؟؟؟؟
با دستش منو نشون داد .
+ تو
قدمی سمتش برداشتم که از آشپزخونه بیرون رفت .
- پسره ی خلو چل
چای دم کردم و توی لیوانای کمر باریک دور طلایی عزیز چای ریختم و
رفتم سالن .
پرهام سرشو روی پای عزیز گذاشته بودو عزیز موهاشو نوازش می کرد !
حسودیم شد .
سینی چایی رو گذاشتم و اونور عزیز دراز کشیدم .
romangram.com | @romangram_com