#دختر شیطون_پارت_62
وای خدا رحم کنه .این از ترلان خبیث تره !!
حوله رو مقابل چشمای متعجب ما داد به ارسام و با لحن خاصی گفت
- اصلا بیا خودت تنش کن . من رفتم .
بعدم به من که شده بودم همرنگ لبو چشمک زد و رفت .ارسام برگشت سمتم محکم خودمو ب*غ*ل کرده بودم,یعنی تا حالا تو عمرم اینقدر خجالت نکشیدم .
دلم میخواست زمین باز شه منو ببلعه !
دیدم تا فردام وایسم اینجا خجالت بکشم این ارسام دید خودشو میزنه ...
واسه همین با حرص رفتم جلو و حوله رو مقابل چشمای شیطون و هیزش گرفتم . کشیدمش دورم .
بدون اینکه نگاش کنم راه افتادم سمت خونه .
ولی خداییش بگم نگاهش شیطون بود ولی هیز نبود که بخواد اذیتم کنه .
کاملا مشخص بود واسه شوخی و دراوردن حرص من اونجوری خیره
شده بهم .
ولی واقعا خاک تو سرم .
چه زشت شد. حالا نمیگه دختره از عمد اینو پوشید اومد سمت استخر ؟
خودم جواب خودمو دادم .
نه بابا چه خبره ؟ اونام دیدن چجوری شکه شدم .
اصلا همه اینا به کنار خدا آخر عاقبت مارو با این کتی جون به خیر کنه .
بالاخره رسیدم به خونه .
دویدم بالا تا لباسامو عوض کنم .
خیلی گرسنه شده بودم .
تند تند یه تیشرت ساده مشکی با شلوار لوله تفنگی طوسی پوشیدم و عین جت رفتم پایین .
اصلا بحث سر شکم که میشه من خجالت مجالت و سوتی یادم میره
چه برسه به گاف چند دقیقه پیشم که به خاطرات پیوست !
بیخی بابا . صبحانه رو بچسب .
تا آخر صبحانه کسی چیزی نگفت به جز ترلان که انگار کلا امروز کیفش خیلی کوک بود .
اونم احتمالا واسه مهمونی فردا بود و ارتا جونو بقیه موارد....
صبحانه که میل کردیم این ارسام گودزیلا پاشد بره سر کارش که از بین صحبتاشونم فهمیدم شرکت داره گویا..
منو ترلانم رفتیم ور دل کتی جون که داشت مجله میخوند ماهم پشه میپروندیم.
یهو چشمم افتاد به خدمتکارا که داشتن شروع میکردن به تر و تمیز کردن خونه برای مهمونی.
یه لبخند خبیث زدم و بی هوا یهو دست ترلانو عین کش تنبون کشیدم .
جیغ خفه ای کشید و عین جوجه دنبالم کشیده شد...
کشیدمش تو اتاق خودشو ذوق زده گفتم :
- بپوش !!!!
عین خنگا نگام کرد که خندم گرفت !حق داشت بدبخت . چی گفتم !؟
@romangram_com