#دختر شیطون_پارت_29

هر چی بوده تقصیر خودش بوده و صد درصد حقشه .
ازاولم نباید رو این دختر بچه لجباز و سرتق حساب باز میکردم.از وقتی اومد همش دردسر بودو دردسر!
پا رو دم من گذاشتن و با اعصاب من بازی کردن عاقبت خوبی واسه هیچ کس نداشته ونداره..
روزگارشو سیاه میکنم
هر پله ای که بالاتر میرفتم یه فکری تو سرم میومد..
اگه این یارو بلایی سرش میوورد مسئولش من میشدم .... اگه خانوادش تو خونه ی من پیداش کنن چه فکری میکنن ؟ ....
اگه بازم فرار کنه !!؟
سرمو با دستام گرفتم و ذهنمو رو در قهوه ای رنگ اتاقش متمرکز کردم .این گربه ی وحشی رو باید با زنجیر بست !
اگه بخاطر مامانم نبود ..
بدون در زدن با شدت درو باز کردم که ترلان با وحشت برگشت سمتم و دستشو رو قل*ب*ش گذاشت . روبه ر
وی در حموم ایستاده بود .
-نفس کجاست ؟؟
اخماش رفت توهم و بلند با صدایی که بخاطر گریه گرفته بود و دورگه شده بود
بهم پرخاش کرد .
-- چه خبرته ؟؟بلد نیستی در بزنی ؟
بی توجه به حرفش با لحن بلند تر تکرارکردم .
-- گفتم کجاست ؟ نشنیدی!!؟
اونم بلند تر جواب داد
-- منم گفتم بلد نیستی در بزنی ؟ نمیبینی حالش بده ؟؟
از شدت عصبانیت فکم منقبض شد و خون به صورتم دوید
حالش بده .. ناراحته...فرار کرده ..گریه میکنه .. دیگه به جنون واقعی رسیدم.
.من مسئول اینا بودم ؟؟
دیگه بس بود . خیلی کوتاه اومدم .
با قدمای تند و عصبی رفتم سمتش.
از صورت ترسیدش معلوم بود شوکه شده ولی اصلا برام مهم نبود. رفتم تو چند قدمیش خم شدمو مچ دستشو محکم کشیدم . اصلا به صدای اخش توجه نکردمو تو صورتش زل زدم . ترسیده بود . لرزش بدنش نشون میداد بیشتر از کپنش ترسیده !
زمزمه وار و عصبی غریدم
-- سعی کن اصلا با اعصاب الان من بازی نکنی ترلان . دیگه خیلی دارین حوصلمو سر میبرین . همین الان میری خیلی معمولی بهش میگی درو باز کنه و مثل بچه ی ادم بیاد بیرون . وگرنه پول خسارت در شکسته ی حمومو باید از جیب خودت بدی !
بعدم واسه به کرسی نشوندن حرفم با همون لحن پرسیدم
-- گرفتی ؟
وحشت زده فقط سرشو تکون داد . پوزخند زدم . موجودات مزخرف ! فقط زبون دارن و یکم ظاهر . همین ! همشون ..
با یکم مکث رفت در حمومو با همون دست لرزون اروم در حمومو چند بار زد
-- ن..نفس !..ن.نمیای بیرون .؟
صداش انگار از ته چاه اومد

@romangram_com