#دختر_فوتبالیست_پارت_17
به ديروز فکر کردم.به وقتي که نسيم جريان خواستگاري بهروز پسر داييش رو برام تعريف کرد.چقدر از خوشگليش برام گفت.ميگفت قدش يه کم از نسيم بلند تره و هيکلش ورزشکاري.چشماي قهوه اي تيره و بيني خوش فرم.و در اخرم از لباش گفت که چقدر وسوسه انگيزه.مهندسه عمرانه و 26 سالشه و تو شرکت باباش کار ميکنه.با تعريفايي که از بهروز شنيدم به نظرم واقعا لياقته نسيم رو داشت.چقدر خوش حال شدم.چون نسيم گفت دوسش داره و ميخواد جواب مثبت بده چون خانوادش هم تاييدش کردن.تابستون هم رسما ميان خاستگاريش.
بهنوش هم که اعتراف کرد واقعا عاشق فرهاد شده و اگه ازش خاستگاري کنه قبول ميکنه.فرهاد هم برق ميخونه و 23 سالشه .وضع ماليشون در حد بهنوشه.هردوشون اخلاقاشون عين همه.خون گرم و مهربون
چه راحت دوتاشون دارن سر و سامون ميگيرن.اما من تمام زندگيم شده فوتبال و فوتبال.تمام در و ديواره اتاقم پره از فوتباليستاي مطرح دنيا.چقدر مامانه عزيزم تو اين راه حمايتم ميکنه.يه مدت هم باشگاه فوتبال ميرفتم و وقتي تمام تکنيک هاش رو ياد گرفتم و بعدش واسه خودم کار کردم.تابسونا که خونه ام هر روز راس ساعت 2 ظهر شهاب رو به زور ميکشونم تو حيات خونه تا تو جز گرماها باهام فوتبال بازي کنه.البته يه جوري وانمود ميکنم که انگاري من هيچي حاليم نيس.
چون فقط منو مامانم از تمريناي فوتبالم خبر داريم.برعکس بابام مخالفه.همبشه ميگه نميدونم تو دختري يا شعبه ي دو شهاب؟
نسيم پاي تلوزيون بود و من تو اتاق غرق فکر..صداي کليد و پشت سرش باز شدن در ورودي باعث شد برم تو سالن.
بهنوش با اون لپاي گل افتادش منو از نگراني در اورد.
من-کجا بودي تا الان؟
بهنوش پريد بالا و بلند داد زد:ازم خواستگاري کرد.فرهاد ازم خواستگاري کرد
چشمام چهارتا شد.دقيقا همين الان تو همين فکر بودم.چه جالب ديروز نسيم و امروز بهنوش.نکنه فردا هم من؟
نسيم از اومد نزديک من و بهنوش و گفت:پس بالاخره خودتو بهش قالب کردي؟
بهنوش-غلت کن.اون از اول دنبال من بود.
من-واي بهنوش جونم خيلي واست خوشحالم عزيزم. و پريدم بغلش کردم.
romangram.com | @romangram_com