#درگیرت_شدم_پارت_70

از توی کیف لوازم ارایشم که امروز صبح برام اورده بودن ریمل،
رژ، خط چشم و سایَرو برداشتم.
بعد از اینکه ارایشم تموم شد با رضایت به خودم نگاه کردم.
رژ مشکیه مات با سایه ی طلایی بیشتر صورتمو عوض کرده بودند.
با اینکه ارایشم ملیح و دخترونه بود اما خیلی به صورتم نشسته بود.
یه بوس از توی اینه برای خودم فرستادمو از اتاق بیرون رفتم.پرهام پایین پله ها وایساده بود.
به طرفش رفتمو گفتم: خب من حاضرم بریم.
یه سرتکون دادو مثل بز سرشو انداخت پایین رفت سمت ماشین.
ایش ایکبیری یه تعریفم نکرد ازم.
بیخیالش خودمو عشقه.
به نزدیک ماشین که رسیدم کرمم گرفت.
رفتم دره عقبو جلورو باز کردم. بعد بدون توجه به صدا زدناش از باغ
رفتم بیرون.
پرهام ماشینو که از باغ اورد بیرون اومد سمته منو شیشه سمت
شاگردو داد پایین و گفت: این مسخره بازیا چیه سوار شو.
منم با پررویی ابرویی بالا انداختم: نُچ.
_سوار نمیشی دیگه؟راهمو کشیدمو رفتم، همون موقع گفتم: نه خودت باید دره ماشینو واسم
باز کنی بگی لطفا سوار شو.

romangram.com | @romangram_com