#درگیرت_شدم_پارت_35

همینجور مثل مجسمه ابوالهول وایستاده بودم تا بالاخره شروع کرد به
حرف زدن: خب. نوشین رادمنش درسته؟
تو دلم گفتم(نه عمته.)
ولی به جاش بهش گفتم: بله.
_چند سالته؟!
25_
_خانوادت کجان؟!
_مادر و پدرم حدود 5سال پیش بر اثر خفگی فوت شدند._هدفت از اینکه میخوای بین ما باشی چیه؟
_خدمت به شما و پیشرفتم در این کار.
_قبلا پیش شهرام شیشه ای کار میکردی. چرا اون اتفاقات پیش اومد؟
(حالا خودش همه اینا رو میدونه ها بعد الکی دوباره از من میپرسه.
اسکل گیر اورده)
_شهرام خان خیلی تو کارشون دقت داشتن و کم پیش میومد سرشون
کلاه بره، اما چند ماه پیش وقتی که داشتن یه قرارداد بزرگ با یکی از
همکاراشون میبستن، یه از خدا بی خبر لوشون داد و اونا دستیگر
شدند. ناگفته نمونه که شهرام خان قبل از اینکه دستگیر شن خیلی
مقاومت کردن و چندتا از پلیسارم به قتل رسوندند ولی خب بالاخره...
مکث کردم و ادامه دادم: موش که همیشه تو سوراخش نمیمونه. (بیشتر

romangram.com | @romangram_com