#درگیرت_شدم_پارت_156
وگرنه میفهمید پدرام خسروی کیه.
پرهام ریلکس پا روی پا انداخت.
به سرو وضع پدرام اشاره کردو گفت: فعلا که فهمیدیم کی هستی
جناب..... پدرام خسروی.
پدرام جوری دندوناشو به هم فشار میداد که من با خودم گفتم الانه که
دندوناش بشکننو اونم همرو قورت بده.توهم یعنی این. اره:/
یهو یاده گوشیه بدبختم افتادم که از ترس کوبوندمش به دیوار.
یه جوری از جام بلند شدم که صندلی یه ذره رفت اونورتر.
پرهامو پدرام با چشمای گرد شده نگاهم کردند اما من بی توجه به اونا
رفتم کنار جنازه ی گوشیم.
خیلی ناراحت شده بودم. تنها تفریح من موقع بیکاری همین گوشی بود.
اما بیشتر ناراحتیم به خاطر اینه که این گوشیو پرهام بهم داده بود.
با حسرت به جنازش نگاه میکردمو آه میکشیدم.
یه نگاه به پدرامو پرهام کردم که سعی در کنترل کردن خندشون
داشتند.
یه چشم غره بهشون رفتم که پدرام پقی زد زیر خنده.
دلم میخواست خرخرشو بجوم.پرهام برای اینکه من بیشتر ناراحت نشم خندشو خوردو به طرفم اومدو
گفت: بلند شو بعدا یکی دیگه میخرم بهت میدم، غصه نداره که.
romangram.com | @romangram_com