#درگیرت_شدم_پارت_112
یهو صدای اهنگ قطع شدو به جاش صدای دستو جیغ بلند شد.
منم بلند شدمو به در ورودی نگاه کردم که دیدم سهرابو نازلی دست در
دسته هم دارن میان تو.
نازلی یه دکلته قرمز که تا زانوهاش بود و بدنشو به رخ میکشید پوشیده
بود. یه ارایش خیلی غلیظ هم کرده بود که از حق نگذریم خوشگلیشو
چندبرابر کرده بود.
سهراب هم یه کت شلوار سفید که خیلی شیک بودن پوشیده بودو
موهاشو بالا داده بود.
تا دیدم همه حواسشون به سهرابو نازلیه فرصتو غنیمت شمردمو به
طبقه اول که اتاقا بودند رفتم.
امشب باید تمام سعیمو میکردم تا هرجور شده وارد اون اتاق بشم.اول به اتاق خودم رفتمو شنودو وصل کردم تا ببینم بردیا اون فردی که
داخل زیرزمین بود رو برد یا نه.
گفتش که یه نفر دیگرو فرستاده تا اونو ببره ولی وقتی که داشتن فرار
میکردن یکی از نگهبانا اونارو دیده و دنبالشون کرده.
اما گمشون کرده بود.
دیدم که هومن توی سالن نبود پس به احتمال زیاد داشت به اونا
رسیدگی میکرد.
یه بسم الله گفتمو از اتاق بیرون رفتم.
romangram.com | @romangram_com