#درگیرت_شدم_پارت_101

یعنی دمش گرممممم. حال کردم اصلا.
اون دوتا یه ایش گفتنو رفتن.
با رفتنشون هردومون زدیم زیر خنده.بعد اینکه خوب خندیدیم لبخند محوی زدمو گفتم : خب سریع چیزایی
که باید بهم بدیو بده.
بردیا یه پلاستیک مشکی داد دستم.
یه لحظه با فکره اینکه توی این پلاستیک اون وسیله برای خانوماست
خندم گرفت.
پلاستیکو باز کردمو به داخلش نگاه کردم.
قبل از اینکه چیزی بگم خودش گفت: کار از محکم کاری عیب نمیکنه.
اول دوربینا و چیزای دیگرو گذاشتم بعد روشون اون لوازم ارایشیو.
_باشه حالا که اینارو گذاشتی ببین اینجا کلاه گیس هست یا نه، اگه
هست بیار واسم.
به سمت راست رفتو بعد چند دقیقه با یه کلاه گیس همرنگ موهای
خودم اورد.
تشکر کردمو از اونجا اومدم بیرون.
خب حالا برم لباس هم بخرم که دیگه هم خودم برای مهمونی لباس
داشته باشم هم اینکه هومن اینا شک نکنن.نقاب لبخندو زدم روی صورتمو به اجناس رنگارنگ داخل پاساژ نگاه
کردم.

romangram.com | @romangram_com