#دردسر_پارت_5



پسره اخم ریزی کرد و گفت :

-خـــــانوم من چیزی میزنم یا شما که چشمات نمیبینه؟

بی توجه به حرفش گفتم :

-برادر گُل میکشی؟

چشماشو بست و نفس عمیقی کشید و گفت :

-نه درخت میکشم مشکلیه؟

دستی به صورتم کشیدم و گفتم

-خب پس طرفتار محیط زیستی .



نگاهی به ساعتم کردم .خیلی دیر شده بود .تیز نگاهش کردم و گفتم :

-اقا خسارتو بگو من دیرم شده .!!

اخم ریزش باز شد و گفت :

-برو خانوم .فقط برو . منو با پسرم تنها بزار ...

چپ چپ نگاهش کردم و راهمو کشیدم سمت اسانسور .مرتیکه احمق ..


romangram.com | @romangram_com