#دردسر_پارت_199

رسول کوبید تو کمرش و گفت

-گفتی دیگه .. اما هیچوقت وقتی که مشروبو با چایی اشتباه گرفتی تا سه ساعت ادای مستاو در میاوردی و اخرش فهمیدی اونی که خوردی چایی بود نه مشروبو یادم نمیره



این دیگه اخرش بود . غرق مبل شدم از خنده

سهراب باز ریلکس جواب داد

-دیر گفتی بهم منم مست شدم .

زود تر میگفتی..

دیگه به دسته مبل چنگ میزدم

سهراب ته نگاهی بهم انداخت و گفت

-رسول بسه دیگه الان خانوم خاکی پروستاتش میترکه .

یهو رسول برگشت و خیره شد به سهراب . سهراب ریلکس قهوه میون دستاشو مینوشید .

-سهراب ببند .

-در دهنتو؟

-نه فک مبارکتو .

-این که کلا در غاره نمیشه بست شما ببخش .


romangram.com | @romangram_com