#دردسر_پارت_187

از اون

از نگار

از این ساختمون

فقط برم

در و باز کردم و وارد هوای ازاد شدم

بغضمم مثل ریه هام باز شد

کاش میمردم و نمیومدم



(نگار)



چند روزی از ماجرام با عرفان و باران گذشته بود

نمیدونم چیکار کنم .

باران یه ادم جدید شده بود .حتی لبخندم به من نمیزد به زور جواب سلامم و میداد و گوشه گیر شده بود

نمیتونستم چیزی که تو ذهنمه باور کنم.سعی میکنم حتی به زبونم نیارم

اما خیلی تو مغزمه


romangram.com | @romangram_com