#دردسر_پارت_167

-وااای ..

انقدر درد داشت که احساس میکردم گوشت پاهام داره شکافته میشه .

جلوی پام زانو زد و گفت

-این .. این اوضاعش خیلی بده . پاشو بریم بیمارستان .

با حرص نگاهش کردم و بی اختیار یکی کوبیدم تو گوشش

چشماشو بست . دندوناشو روی لب پایینش فشرد و دوباره بازومو گرفت اما اینبار اروم تر .

با قدرت بلندم کرد دوباره داد زدم ..

زود دستشو انداخت دور کمرم و یکی از دستامو انداخت دور گردنش .

لنگ میزدم و با صدای بلند گریه میکردم .فرصت فوش دادن بهشو نداشتم .

اروم منو میبرد . این لنگ لنگ زدنا تا دم اسانسور ادامه داشت .

تازه یادم افتاد اون دستش دور کمرمه .

خودمو از دستش کشیدم بیرون و غریدم

-به من دست نزن یابو

اما تا خودمو کشیدم اونور باز تعادلم بهم خورد و نزدیک بود بیوفتم که محکم گرفتتم.

با جیغ گفتم


romangram.com | @romangram_com