#دردسر_پارت_152

خسروی-راستی گوشی کو؟

-گوشی؟کدوم گوشی؟

خسروی-همون گوشی که باعث شد ما به این روز بیوفتیم

-ما؟والا فقط من بدبخت اسیب دیدم

خسروی-حالا..گوشی چیشد

تا اومدم حرف بزنم در ویلا باز شد و کسری مثل اسب شروع کرد سمت ما دوییدن و مثل تارزان داد زدن

-یا خدا این چشه

خسروی-نمیدونم

کسری رسید به ما و شمشیر پلاستیکیشو گرفت بالا و کوبید تو کله خسروی

کسری-از رویا فاصله بگیر

خسروی-اخ اخ مثلا من پدرتما از من دفاع کن

کسری-من از زنم دفاع میکنم پدر کیلو چنده

خسروی-کســـــری

خندیدم و دست کسری رو گرفتم

-بریم که ادامه درس رو بهت بدم


romangram.com | @romangram_com