#دردسر_پارت_150

-پاشو از ابجیت محافظت کن لندهور

عرفان خندید و پاشد .

انگشت شصت پامو کردم تو گوش بارانو گفتم

-پاشو از من دفاع کن مثل تمساح افتادی یه گوشه .

باران با خنده بلند شد و کوسنو کوبید تو سر عرفان

عرفانم نامردی نکرد و بالشتک کوچولو مبلو زد تو دل باران

باران جیغی کشید و وحشی بازیش گل کرد .

دوید سمت عرفانو پرید روش و محکم میزدش .

نیشمو به نگار نشون دادم و گفتم

-تنها شدیم

نگار خندید و گفت

-اوه اوه کارای مثبت هیجده کنیم؟

کوسنو برداشتم و خیز بردم سمتش و گفتم

-نه واسه روح شما دعا کنیم .

کوسنو کوبیدم تو سرش .


romangram.com | @romangram_com