#دردسر_پارت_134
نگاهش کردم و زمزمه کردم
-تو برو .من میام .
از چشماش معلوم بود نمیخواد بره . اما سری تکون داد و برگشت و رفت .
ازم دور شد و بعدم ناپدید ..
به قدم زدنم ادامه دادم که خش خش شمشاد ها توجه ام و جلب کرد . برگشتم و نگاهی کردم .
چیزی معلوم نبود .اینو زدم به پای توهم و دوباره قدمی برداشتم که دیدم بازوم کشیده شد . به امید عرفان برگشتم وگفتم
-دیگه چی میخـ....
اب دهنم و قورت دادم و غریدم
-گمشو تا جیغ نزدم
دستمو از بازوش کشیدم بیرون و ازش فاصله گرفتم.بدنم میلرزید .یاده حرفای عرفان افتادم.باید قوی باشم .اونموقع یه دختر بچه بودم اما الان نه . هیچ غلطی نمیتونه بکنه .
صداش حالمو داشت بد میکرد
-باران میدونی از صبح چند بار میخواستم باهات حرف بزنم ؟
-گمشو عوضی .
راهمو کشیدم برم که دستمو کشید کوبیدتم تو دیوار .
یعنی هیچکس نبود؟عرفان تورو خدا بیا.
romangram.com | @romangram_com