#درنده_ولارینال_پارت_90
- من فکر می کنم ... شما غاصب هستین ... ترجیح می دادم کنار کریشنا بمیرم .
- تحسین برانگیزه ... اسمت چیه ؟
- هرولد قربان .
آدریان لبخند بی روحی زد و فرمان داد :
- زبون اون یکی رو ببرین ... تا یاد بگیره چاپلوسی نکنه ... و برخلاف عقایدش صرفا به خاطر زنده موندن حرف نزنه .
هرولد که شگفت زده شده بود ، با لبخند به دوست بیچاره اش که به شدت التماس می کرد ، خیره شد . آدریان هرولد را مخاطب قرار داد :
- تو شجاعی هرولد و عقایدت رو بلند بیان می کنی ... قابل تحسینه .
- ممنونم قربان .
آدریان دستور دیگری صادر کرد :
- زبون این یکی ... هرولد شجاع رو هم ببرید تا یاد بگیره ، هر چیزی رو نباید بلند بیان کنه .
دست و پای هرولد شل شد و فریاد زد :
- من رو بکشین .
آدریان ابروهایش را در هم برد و پاسخ داد :
- من مخالف هام رو نمی کشم .
کاغذ کوچکی را از کنار میزش برداشت و از روی آن خواند :
- نایال فرزند کوپر ، بیلیون فرزند چوچن ، کارن فرزند تایلر .
romangram.com | @romangram_com