#درنده_ولارینال_پارت_109
الویس اینبار وارد بحث شد :
- تو قراره شاه بشی آیدی ... بهتره خودت باهاشون رو به رو بشی .
آیدن پوزخند زد :
- یه جوری میگی قراره شاه بشی که انگار من خیلی مشتاقشم .
بریان اخم کرد :
- حالا میای یا نه ؟
آیدن با بی حوصلگی به راه افتاد . از محوطه روهان که خارج و وارد ولارینال شدند ، ملیساندرا و روهان به آنها ملحق گشتند . آیدن پرسید :
- ما فعلا چند نفر رو توی اتحادمون داریم ؟
روهان خندید و پاسخ داد :
- کمتر از پونصد نفر .
بریان چشمانش را تنگ کرد و گفت :
- پونصد نفر وفادار ... آدریان هیچی از اتحاد مخفی ما نمی دونه ... ما وارد مردمش شدیم و قراره این خبر رو نشر کنیم که اگه تو شاه بشی زمستون تموم میشه .. واسه همین ادریان تو رو مخفی کرده ... از طرفی جاسوسای ما اطلاه دادن که ذهن آدریان فعلا معطوف به جنگ احتمالی با سالاریاله ... چون به هیچ کس اجازه رفتن به سالاریال رو نمی ده و احتمالا فقط افراد مورد اعتمادش رو می فرسته . با توجه به حبس پرنسس شیلا .. اگه خبرش به گوش کاستار برسه .. جنگ حتمیه ... پس این وسط ما می تونیم نهایت استفاده رو ببریم .
ذهن آیدن اما معطوف به نام آشنای جملات اخر بود :
- چه بلایی سر شیلا آورده ؟
بریان نکاه تندی به آیدن انداخت و پاسخ داد :
romangram.com | @romangram_com