#دالیت_پارت_16
هميشه بهش بي اجازه فکر ميکردم و ميگفتم مثل عليرضا قد بلند مثل عليرضا پزشک حالا نشد مهندس،مثل عليرضا اينطوري مثل عليرضا اونطوري خب لامصّب اينها که همه يعني عليرضا! مثل مثل مثل يعني خودِخودِخودش که!اين عشق منِ،چيکار کنم که فردا آخرين روزِ و اين عشق ميميره...
-نگار من از اين ميترسيدم
-نترس تو زندگي لحظه هاي خنده و عشق و غصه و گريه زياد هست
-نگار تو خوب فکراتو نکردي من ميدونم،اين سنِ تو اوج عواطف و احساساته،نگار به زودي عاقل ميشي و منطقي تر؛اون موقع هس که ميفهمي چه اشتباه مهيبي کردي،نگار هر عشقي طول عمرش دو ساله بعد اون به احساس منطقي نگاه ميکني
-علي،عشق تو،تو،اسمت،وجودت...برام از پس فردا ميشه تابـو،ميدوني تابو چيه؟يعني خطا يعني ممنوع اگر صورت بگيره مجازات ميشم از طرف نيروهاي نامرئي اين يه جور آيينِ....
خيالت جمع من به کسي نميگم که نگام کردي
خيالت جمع نميگم که به دلم سري زدي و
خيلي زود وداع کردي
وقتي با يارت زير نورِ مهتاب قدم ميزني
از پشت پنجره نگات نميکنم عشقم
که يادت بيفته که يه روز با من
روي جاده ي خيالم قدم زدي
نميذارم ديگه مرغ عشق روي پنجره م لونه کنه
يه وقت دوباره عشق تو توي سينه خونه کنه
من ميسوزم تک و تنها
با يه باري پر از غم و دردام
اون شب تا صبح بيدار بودم و بيداربودنم نميذاشت عليرضا هم بخوابه
عليرضا-بگير بخواب
-تو بخواب
-تو که بيداري منم نميتونم بخوابم
-چرا؟!حالت خوش نيست؟
-بعدِ فردا ميتونم سال ها بخوابم،فقط امشبو فرداشب بيدارم،دارم با قلبم احياء ميگيرم
عليرضا نيم خيز شد و به آرنجش تکيه زد و با يکه خوردگي گفت:
romangram.com | @romangram_com