#بلو_پارت_89
-پلیس؟!!!!!!
برگشتم یه مامور زن با یه مامور مرد بود... قلبم هری ریخت، رضا به سمت ساختمون برگشت و نگاه کرد، ارسلان واررفته گفت:
-یا حسین یا حسین پگاه بگو غلط زیادی نکردی.
«ساعد ارسلانو گرفتم و با ترس گفتم:» واسه من اومدن؟!!!
ارسلان-نه پس اون زنه برای مادرجون اومده... برم ببینم چه خبره...
«بی اختیار زدم زیر گریه و گفتم:» ارسلان منو نبرن بندازن زندان به خدا من کاری نکردم.
ارسلان-تو هرکاری که غلط بوده انجام دادی، باز عکس و فیلم چی گذاشتی که اینا اومدن؟
-من همه ی عکسام با حجابه یعنی روسری سرمه برای اینکه گرفتار فتا اینا نشم.
ارسلان-فتا چیه؟ اون فیلمای کوفتیت توی مهمونی ها چیه؟ حتما دیشب گرفتی قبلا هم گرفتی بودی.
-اونا استوری بود زود پاک میشه.
ارسلان-ای خدا! این ناقص الخلقه کی بود آفریدی؟ مگه جامعه ی اسلامی نیست؟ فیلم یه ثانیه هم باشه خلاف کردی.
«رضا از دم در صدا زد:» طاهر!
«دست ارسلانُ محکم گرفتم و گفتم:» من کلانتری نمیرما.
romangram.com | @romangram_com