#بی_هوا_دلسپردم_پارت_138


روهام:خوش اومدين ترساخانوم

ترسا:مرسي

من:خيلي خب حالاشروع کنين

همه شروع کردن به خوردن منم درحال خوردن بودم به نظرخودم که حرفي نداره

حالانميدونم بقيه راضي باشن يانه

مامان:قربون دخترقشنگم برم دست گلت دردنکنه خيلي خوشمزه شد

من:خدانکنه،نوش جان

باباو اون روهام پرروهم تشکرکردن

باکمک مامان و ترساظرفاروجمع کرديم و شستيم

مامان:فداي شمادوتادختربشم خسته شدين برين استراحت کنين

من:قربونت

ترسا:وظيفه بود

بابااومدتوآشپزخونه و گفت:خب خانومامن ميرم شرکت

مامان:بسلامت

من:عه حداقل امروزو استراحت ميکردي پدرمن

بابا:نه کارم واجبه دخترکم خب کاري ندارين؟

romangram.com | @romangram_com