#بی_هوا_دلسپردم_پارت_136
روهام:تاآشتي نکني ولت نميکنم بعدم درازکشيدروتخت و منوبغل کرد
واي چه گيري کردما
من:اه روهام لوس نشوولم کن
روهام:بگوآشتي بعد
هوف چي کارکنم ازدست اين من
من:خب باشه آشتي
روهام انگشت اشارشوگذاشت روگونشوگفت:يه بوس کن
باقيافه چندشي بوسش کردم اونم محکم لپموبوس کرد
بعدم گفت:آفرين خواهرکوچولو بروالان ميام
ازحرصم يه چشم غره بهش دادم ازاتاقش رفتم بيرون
داشتم ميرفتم پايين که ديدم ترساهم ازاتاق من اومدبيرون
من:چه غلطي ميکردي تونيم ساعت اون تويي
ترسا:نه باباخوابيده بودم
من:آخي بچم
ترسا:کوفت
من:حناق بروتواتاق اون شربت و شيريني و بگيربيارپايين عصرونه درس کردم
romangram.com | @romangram_com