#باران_بی_قرار_پارت_60
کلاله هم خندید.سوشاگفت:
_ پس باراناامشب پیش شماباشه دیگه
سحر_ حتما پسرم
کلاله مادرش رابوسیدوگفت:
_ ممنون مامان
سحرلبخندپرمهری به چهره اش پاشید.کلاله کیاناو پدرش راهم بوسیدوگفت:
_ ممنون بابت امشب خیلی خوش گذشت.اگه کیان والنازودیدیدسلام منوبهشون برسونید...بنیامینم همینطور
کارن سرتکان دادبه معنی باشه
سوشا_ بااجازتون پدرجون،مادرجون
کارن وسحرهردوباهم_ به سلامت
کلاله هم خداحافظی کرد.حال هردوکنارهم توی ماشین نشسته بودند صدای نفس های هردوسکوت بینشان رامی شکست.بالاخره سوشاسکوت راشکست:
_ کلاله؟
_جانم؟
سوشالبخندزدوگفت:
romangram.com | @romangram_com