#باران_بی_قرار_پارت_112


_ دکترامیگن کسی که مرگ مغزی شده دیگه هیچوقت چشماشوبازنمیکنه...سوشایی تو چشماتو بازکن به همشون نشون بده که میشه اگه خدابخوادمیشه....خدایا...

دستی روی شونم نشست باحالت زاربرگشتم ونگاش کردم پرستاره بودکه همراه من اشک می ریخت

_عزیزم آروم باش

دستموجلوی دهنم گرفتم تاصدام بالاترنره

_آخه من به باراناوبهاراچی بگم؟بگم باباشون کجاست؟

حالم خیلی بدبوددیگه نمیتونستم خودموکنترل کنم

_ آخه عشق من حتی صبرنکردی برای آخرین باربابچه هابریم شهربازی...

پرستاربه زوربلندم کردوکشون کشون بردبیرون دوباره برگشتم ونگاش کردم معصومانه خوابیده بود.کیان سریع اومدوبغلم کردسرموگذاشتم روسینش ازشدت ضعف چشمام بسته شدودوباره بیهوش شدم.

نمیدونم چندروزیاچندهفته گذشت ولی ازشدت شوکی که بهم واردشده بودبه محض بیدارشدن بایادآوری اتفاقی که افتاده ازحال میرفتم.ازبچه هاخبرنداشتم اصلاحال خودمونمیفهمیدیم خیلی روزای وحشتناکی بودخیلی وحشتناک...این چندروزبه لطف سرم وآمپول آرام بخش یه خورده بی تابیم کم ترشده بودوکمترازحال می رفتم.هرروزباکلی حرف می رفتم پیش سوشا،پیش عشقم که دیگه قرارنبودچشماشوبازکنه وبهم لبخندبزنه...رفتم وباهاش خداحافظی کردم برای آخرین بارصورتشوغرق بوسه کردم،چشماشوبوسیدم چشمایی که یه روزی جذاب ترین چشمای دنیابودن برای من...رضایت دادم اعضای عشقموببخشن برام مهم نبودبه کی...حالاکه دیگه سوشایی نبودحداقل بااعضای بدنش چندنفردیگه نجات پیدامیکردن.باحالت زارازش جداشدم خیلی سخت بودآخرین لحظه دیدارمون،آخرین لحظه ای صورت سفیدشومیدیدم آخرین باری که به موهاش دست کشیدم توبغل باباضجه می زدم هیچ چیزنمی تونست آرومم کنه،آروم جونم رفته بود...روزخاک سپاریوهیچ وقت یادم نمیره...وقتیوکه زندگیموسپردن به خاک...به زوربه مراسم رفته بودم بابانمیخواست حضورداشته باشم می ترسیدمنم طوریم بشه.لیلاجونم حالش بهتراازمن نبودضجه میزدوسوشاروصدامیکرد،سیناه نوزم باورنکرده بودتنهابرادرشوازدست داده،سمیرااززورگریه چشماش بازنمی شد،مامان،بابا،کیان،بنیامی ن،کیاناهمه گریه می کردن...وقتی داشتن دفنش میکردن...وقتی خاک می ریختن روبدنش منم شکستم،نابودشدم،مردم،همراه ش دفن شدم زیراون همه خاک.تومشتم پرازخاک بود...جیغ نمیزدم ولی اشکام صوتموخیس کرده بودالنازشونه هاموگرفته بود آخرین لحظه باصدای ملایمی گفتم:

_خداحافظ عشق من

فک کنم اطرافیاشنیدن که صدای گریشون به اوج رسید...چشماموبستم وآرزوکردم دیگه هیچ وقت بیدارنشم.



* * *



romangram.com | @romangram_com