#باغ_پاییز_پارت_69
سروش در حالی که هنوز لحنش پر از خنده بود گفت:
-میخواستم ازت افتخار همراهی یه دور رقص رو بهم بدی....
با عصبانیت نگاهش کردم .وقتی چشمهاش رو که پر از خنده بود دیدیم فهمیدم که قصد داره سر به سرم بزاره .
-سروش میزنم تو سرتا . برو . اذیتم نکن ...
در همین موقع صدای فخری خانم رو که از ابتدای جشن ندیده بودمش شنیدم :
-پاییز جان خیلی زحمت کشیدی . به خدا نمیدونم با چه زبونی ازت تشکر کنم .کارتون مثل همیشه بی نقص و عالی بود . راستی بهار کو؟
بدون اینکه تشکر کنم سر برگردوندم و با دیدن بهار که کمی دورتر از من و سروش ایستاده بود لبخند زدم و صداش کردم .
-خواهش میکنم خانم ارغوان کاری نکردیم .
فیروزه خانم این بار رشته کلام رو در دست گرفت و گفت:
-من هم نمیدونم چه جوری از تو و بهار تشکر کنم . جداً زحمت کشیدید .
romangram.com | @romangram_com