#باغ_پاییز_پارت_138
با دستش به زنی که فریاد میزد اشاره کرد و گفت:
-این خانم اسمش هانیه است و اونی که استاد بنفشه صداش کرد خواهر شوهر همین هانیه خانم که سالها پیش بر اثر سرطان فت کرده اما از اونجایی که ذهنش به تعالی نرسیده بوده و هانیه خانم در موقع مرگ ناراحت بوده اون رو تسخیر کرده . پاییز چند جلسه پیش وقتی به صدا در اومده بود میگفت که اصلاً از هانیه خوشم نمی اومد اما چون بهرام همین مرده که میشه شوهر هانیه خیلی به خاطر نبودنش ناراحت بوده اومده ذهن زنش رو تسخیر کرده که همیشه کنارشون باشه...
با تعجب و خنده گفتم:
-نگاه تر و به خدا خواهر شوهرها اون دنیا هم دست از سر این عروسهای بدبخت برنمیدارن
بهار هم مثل من خندید و گفت:
-چون همین بهرام خان حفاظ و لایه داشته نتونسته ذهن اون رو تسخیر کنه و اومده ذهن هانیه رو تسخیر کرده.
-چرا نرفته ؟
-کجا؟
-به همون مراحل پس از مرگ دیگه.
romangram.com | @romangram_com