#باغ_پاییز_پارت_130
سرم رو تکون دادم و گفتم:
-بهار خودت که میدونی توی این جامعه ای که ما داریم زندگی میکنیم هیچ کس نمیخواد به ارزش زنها پی ببره. همه زن رو به عنوان ماشین جوجه کشی و کلفت خونه میشناسند.
بهار سر برگردوند و با عصبانیتی که خیلی کم در وجودش ظاهر میشد گفت:
-همه عالم و آدم اشتباه میکنند. من و تو هم اشتباه میکنیم . ما اصلاً هدفمون و نوع زندگیمون اشتباه ما اگر به خودمون ثابت کنیم که ارزشمون خیلی بیشتر از اونی هست که داریم می بینیم بقیه هم مغلوب میشند. بابا دیگه گذشته اون سالهایی که دخترها دنیا اومده زنده به گور میکردند. دیگه الان توی هند هم اونقدر از دختر بودن فرزندانشون ناراحت هستند هم سر دخترها این بلا رو نمیارن. توی هند آقایون دستشون رو میزارن توی جیبشون و خانواده دختر براشون عروسی و جهیزیه میگیرند. اونوقت باز هم دختر در خانواده شوهر هیچ ارزشی نداره. چرا پاییز؟
با تعجب نگاهش کردم و با سستی گفتم:
-بهار مشکلی پیش اومده؟ تو هیچ وقت راجع به این موضوع اینطور بحث نمیکردی. همیشه با آرامش قضیه رو حل میکردی . چی شده؟
سر تکون داد و برگشت سمت سماور تا لیوان ها رو از چای پر کنه و در همون حال گفت:
-معذرت میخوام خیلی تند رفتم. نه مشکلی پیش نیومده اما دیدن اون دختر خیلی توی اعصابم تاثیر گذاشت. توی راه که داشتم برمیگشتم همش حرفهای مامان توی ذهنم سو سو میزد که به ما هم میگفت درس رو میخواید چی کار آخرش باید برید خونه شوهر. یادم افتاد که با چه عذابی مامان و بابا رو راضی کردیم تا بزارند درسمون رو بخونیم. ما خودمون با علاقه درس میخوندیم نمیزاشتند اون وقت پدر های الان برای قبولی بچه های تن پرورشون حاضرن چقدر پول خرج کنند تا بچه شون قبول بشه. خیلی سخته پاییز اونقدر به ذهنم فشار اومد که دلم میخواست تو خیابون داد بزنم و بگم کی میخواید این عقاید پوچ و مزحکتون رو بریزید دور. تا کی مردم میخوان اینقدر نادون باقی بمونن؟ وقتی به این فکر میکنم که مردم اون زمون وقتی مدرسه باز شده بود به محصل ها بی دین و ملهد میگفتند چقدر عصبی میشم...
نفس عمیقی کشید و با سینی چایی به سمت من که لبه اوپن ایستاده بودم اومد. رد نی نی چشمای عسلیش غمی عمیق نهفته بود. با یاد آوریش به یاد دانشگاه رفتن خودمون افتادیم. مامان رو به بابا میگفت که چرا میخوای این همه خرج دفتر و کتابشون بکنی اینها بالاخره میخوان برن خونه شوهر. بهار راست میگفت مردم خیلی نادون بودند. واقعاً کی میخواستند دست از عقاید عصر حجری بردارند؟
romangram.com | @romangram_com